با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Odds And Ends

ˈɑːdzəndˈendz ɒdzəndendz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom C2
خرت و پرت، خرده‌ریزها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد odds and ends

  1. noun miscellaneous grouping
    Synonyms: assortment, bits, bits and pieces, bits and pieces, debris, etcetera, hodgepodge, jumble, knickknacks, leavings, leftovers, litter, medley, melee, miscellaneous paraphernalia, miscellany, mishmash, mixed bag, motley, mélange, notions, novelties, oddments, olio, particles, patchwork, potpourri, rags, refuse, remainder, remains, remnants, rest, rubbish, rummage, scraps, sundries, sundry items, this and that

ارجاع به لغت odds and ends

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «odds and ends» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/odds and ends

لغات نزدیک odds and ends

پیشنهاد بهبود معانی